کودکانه

قصه زیبای پلیس جنگل

  بگو و بخند

 

اردکها هر وقت دلشون می خواست می پریدند توی آب برکه ،و آب رو کثیف و گل آلود می کردند و به حق بقیه ی حیوونا که می خواستن آب بخورن اهمیت نمی دادن.

 

زرافه ی مغرور که به خاطر قد بلندش می تونست برگهای بالای درختارو بخوره ،بارها و بارها خونه ی پرنده هایی که روی شاخه های درختا بودند رو خراب می کرد و فرار می کرد.

 

روباه پیر، با کلک زدن چندین بار سر حیوونای بیچاره کلاه گذاشته بود و غذاهاشونو خورده بود.



ادامه مطلب...


نوشته شدهسه شنبه 28 آذر 1391برچسب:قصه زیبای پلیس جنگل, توسط حسین-غزل

 

شعر کودکانه,شعر برای کودکان,شعرهای کودکانه

کی بود کی بود؟

یه لوله ی دراز بود

تو اون پُر از گاز بود

یه روز بوشو شنیدم

ولی اونو ندیدم

گفتم مامان این کیه

بوی خطرناکیه!

مامان اومد شیر گاز و ببنده

دیدم داره می خنده

بو ها، نه از لوله، نه از شیر بود

فقط بوی پیاز داغ و سیر بود




نوشته شدهسه شنبه 28 آذر 1391برچسب:شعر کودکانه , توسط حسین-غزل

شعر کودکانه برای شب یلدا

شعر کودکانه برای شب یلدا

 

سی ام آذره و یک  شب زیبا

یه  شب بلند به اسم شب یلدا

شب شب نشینی و شادی و خنده

شبی که واسه ی همه خیلی بلنده

همه ی اهل خونه خوشحال و خندون

آجیل و شیرینی و میوه  فراوون

شب قصه گفتن و یاد قدیما

قصه ی لحاف کهنه ی ننه سرما

شب یلدا که سحر شد،فصل پاییز میره

جای پاییز رو زمستون می گیره

ننه سرما باز دوباره برمی گرده

کوله بارش رو پر از سوغاتی کرده
  




نوشته شدهسه شنبه 28 آذر 1391برچسب:شب یلدا(شعرهای کودکانه, توسط حسین-غزل

هارون الرشید که حوصله اش سر رفته بود، به بهلول گفت:«یک معما می گویم. می خواهم ببینم تو می توانی جوابش را بدهی یا نه.» بهلول گفت:«اگر جواب دادم، در عوضش چه کار می کنی؟» هارون گفت:«هزار دینار پاداش به تو می دهم. ولی اگر نتوانستی، تو را در رودخانه ی دجله می اندازم.» بهلول گفت:«من پول نمی خواهم. اگر جواب دادم، باید صد نفر از دوستانم که در زندان هستند، آزاد کنی و اگر نتوانستم، حاضرم در رود دجله غرقم کنی.»

معما : 



ادامه مطلب...


نوشته شدهسه شنبه 14 آذر 1391برچسب:هارون الرشید,بهلول و معما, توسط حسین-غزل

یکی بود یکی نبود، کیومرث در این سوی آسمان بود و اهریمن در آن سو. کیومرث روشنایی را با خودش می آورد و اهریمن تاریکی را.
روشنایی و تاریکی با هم جنگ داشتند. آدم ها در جهان روشنایی زندگی می کردند و دیوها در جهان تاریکی.
دیو ها مانند شب، سیاه بودند. بازوی قوی داشتند و چنگال دراز. این دیو دو شاخ داشت، آن دیو سه شاخ و بعضی دیو ها چهار شاخ داشتند.
اهریمن گفت: « من جهان را مانند شب تاریک می کنم! »
کیومرث گفت: « من جهان را مانند روز روشن می کنم. »
اهریمن به دیوها گفت: « باید آدم ها را نابود کنید تا جهان تاریک شود و شما صاحب همه ی دنیا شوید! »

صدای غرش دیوها در آسمان پیچید. تخته سنگ های بزرگ را به سینه گرفتند. هوهوهو کردند. بلند شدند، پرواز کردند و به بالای سر آدم ها آمدند.



ادامه مطلب...


نوشته شدهسه شنبه 14 آذر 1391برچسب:قصه کودکانه , توسط حسین-غزل

آن چیست که در هوا رود شعله او
سوختن و گریه بود پیشه او
از دور چو استخوان نماید تن او
خواهی که شود زنده بزن گردن او


ادامه مطلب...


نوشته شدهسه شنبه 14 آذر 1391برچسب:معما و چیستان(کودکانه, توسط حسین-غزل

شب شده است ، بچه ها بايد بخوابند ولي انگار اتفاقي افتاده و آنها يك كمي ترسيدند ، يعني چي شده ؟


ادامه مطلب...


نوشته شدهدو شنبه 6 آذر 1391برچسب:صدای عجیب(قصــه هــای کــودکــان, توسط حسین-غزل

پستونک آری یا خیر؟

 
 
بالاخره استفاده از پستونك خوب است یا بد؟ این سوال بسیاری از پدر و مادرهاست كه نمی‌دانند استفاده از پستونك برای كودكشان مضر است یا به او كمك می‌كند. متخصصان اعتقاد دارند تصمیم گرفتن درباره استفاده از پستونك فقط و فقط به پدر و مادر كودك بستگی دارد. اما آنها به پدر و مادرها هشدار می‌دهند در صورت استفاده، مزایا و معایبش را بدانند و با راه‌های ترك این عادت نیز آشنا شوند.

 



ادامه مطلب...


نوشته شدهدو شنبه 6 آذر 1391برچسب:پستونک آری یا خیر؟, توسط حسین-غزل

 

 
مراحل رشد نوزاد  تا دو ماهگي

 

در پایان دو ماهگی، نوزاد شما به بسیاری از چیزهای پیرامونش علاقه‌مند می‌شود و كنترل بیشتری روی اندامش دارد. حدود شش هفتگی كم‌كم به شما لبخند می‌زند و در همین هفته‌ها شخصیتش شروع به درخشش می‌كند.

 كنترل سر

 

 
در همين هفته‌ها شخصيتش شروع به درخشش مي‌كند.


ادامه مطلب...


نوشته شدهدو شنبه 6 آذر 1391برچسب:مراحل رشد نوزاد تا دو ماهگي, توسط حسین-غزل
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.